آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان
Waiting For Advent
خیلی ساده پا گذاشتی توی قاب این نگاه
اومدی زندگی رنگ بزنی رنگ سیاه
خیلی وقته که دیگه قرارمونه یادت میره
غزلای ناسروده توی سینم می میره
خیلی وقته که دیگه با خاطره سر می کنم
گلای شقایق و با کینه پرپر می کنم
دیگه تو خونه دل هیشکی هویدا نمیشه
آخه عصر آهنه عشق دیگه پیدا نمیشه
خیلی وقته چشمامو دوختی به انتهای راه
من شدم پلنگ قصه هات تو شدی شبیه ماه
خیلی وقته رد پام رو ماسه ها تنها میرن
دیگه مرغ عشقا هم توی قفس زود می میرن
خیلی وقته که پشیمونی خودم خوب می دونم
ولی من تنها دیگه تاآخر خط می مونم
دیگه گل سپیدم هیچ کجا وا نمیشه
آخه عصر آهنه عشق دیگه پیدا نمیشه
نظرات شما عزیزان: جمعه 17 تير 1390برچسب:حرف های عاشقانه, :: 17:46 :: نويسنده : REZA MIR
![]() ![]() |